حالات مختلف دانش آموزان در شرایط مختلف وقتی معلم سر کلاس داره درس میده: (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) وقتی معلم میگه جلسه بعد میخواد امتحان بگیره: (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) سر جلسه امتحان: (←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→) وقتی معلم موقع امتحان حواسش رو جمع می کنه که مچ بچه هارو بگیره: (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) وقتی بچه ها نمره هاشونو می بینن: (?????) (?????) (?????) (?????) (?????) (?????) (?????) ولی از حق نگذریم عضلات چشم حسابی در ایام امتحان قوی میشن !!!!! hamideh [ دوشنبه 93/12/18 ] [ 10:55 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
شاید برای شما هم جالب باشد "•در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند.. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند. دکتر می گفت: " برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالونش جایی نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند. برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد." آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت: " وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن 10هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است." بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کنند.. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده بودند.• بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون انیشتین را عوض می کنند و یک آهنگ ایرانی می نوازند. همه از این آوا متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند. ایشان می گویند موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. انیشتین از آقای دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند. پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت" دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند..." آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی 7 انتخاب بوده است. تنها سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش.. ماهی با "م" به نشانه ی جنبش، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی و ... همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد و نخبگانی مثل انیشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند. بعد یک کاسه آب روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست. انیشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید : "ما در مملکت خودمان 200 سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!" خیلی جالب است که آدم به بهانه ی نوروز یا هر بهانه ی خوب دیگر ، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند. خاطرات مهندس ایرج حسابی..."{زهرا} [ شنبه 93/12/9 ] [ 6:37 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
معلم.مریم اگر همشاگردیت سارا هزار تومان به تو بدهد و دوباره پانصد تومان دیگر هم بدهد در مجموع چقدر پول خواهی داشت .در همین موقع سارابا عصبانیت اجازه ببخشید از کیسه ی خلیفه می بخشین . در کلاس ریاضی: معلم : ( مریم ! اگر همشاگردی ات , سارا , هزار تومان به تو بدهد و دوباره پانصد تومان دیگر هم بدهد , درمجموع چقدر پول خواهی داشت ؟) در همین موقع سارا با عصبانیت می گوید : اجازه ! ببخشید , از کیسه خلیفه می بخشید [ جمعه 93/12/8 ] [ 10:40 صبح ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
باز هم خواب ریاضی دیده ام خواب خطهای موازی دیده ام خواب دیدم میخوانم ایگرگ زگوند خنجر دیفرانسیل هم گشته کند از سر هر جایگشتی میپرم دامن هر اتحادی میدرم دست و پای بازه ها را بسته ام از کمند منحنی ها رسته ام شیب هر خط را به تندی میدوم گوش هر ایگرگ وشی را میجوم گاه در زندان قدر مطلقم گاه اسیر زلف حد و مشتقم گاه خط را موازی میکنم با توان ها نقطه بازی میکنم لشگری تمرین دارم بی شمار تیمی از فرمول دارم در کنار ناگهان دیدم توابع مرده اند پاره خط و نقطه ها پژمرده اند کاروان جذر ها کوچیده است استخوان کسرها پوسیده است از لگ و بسط و نپر آثار نیست ردپایی از خط و بردار نیست هیچکس را زین مصیبت غم نبود صفر صفرم هم دگر مبهم نبود آری آری خواب افسون میکند عقده را از سینه بیرون میکند مردم زین ایکس و ایگرگ داد داد روزهای بی ریاضی یاد باد!!!
<سپیده>
[ پنج شنبه 93/12/7 ] [ 7:45 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
محیا
[ چهارشنبه 93/12/6 ] [ 11:31 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
بگید 12 تا هستند یا 13 تا ؟
محیا [ چهارشنبه 93/12/6 ] [ 11:30 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
اینم تخته ی کلاس ما....
محیا [ چهارشنبه 93/12/6 ] [ 11:28 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
روزی دانش آموز رشته ریاضی به مرد لبو فروش گفت: آقا یک کیلو لبو بده که دلتاش منهای صفر باشه. لبو فروش کمی فکر کرد و با تعجب گفت: دلتاش منهای صفر باشه یعنی چی؟ دانش آموز گفت: یعنی اینکه ریشه نداشته باشه.خخخ
معلم ریاضی به دانش آموزش گفت: معکوس کسر زیر برابر چیه؟
پاسخ این دانش آموز :
دانش آموز کمی فکر کرد و گفت:
فکر کنیم "کاسه ای زیر نیم کاسه است!"
محیا
[ چهارشنبه 93/12/6 ] [ 11:24 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
برهنگی نشانه شخصیت نیست وگرنه گوسفند از همه با شخصیت تره [ یکشنبه 93/12/3 ] [ 9:51 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
همیشـہ لازم نیست چهرہ اے زیبا داشتـہ باشی .. ? همین کـہ قلبــ?ــت زیبا باشه.. قلبــ?ــت زیبا ببینه،کافیـہ ... ????? " داشتن قلبی زیبا تا اندازہ اے خاص هست ،"
{زهرا} [ یکشنبه 93/12/3 ] [ 7:0 عصر ] [ دوم ریاضی میبد ]
[ نظر ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |